مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
روح الامین از سوی حق بر خاکیان داده نوید امشب ز هستی آفـرین نور ولا آمد پدید در آسمان دین حق ماهی درخشنده دمید از مقدم مولا جواد ابن الرضا گردیده عید شهر مدینه از شعف گردیده در شادی و شور گلریز گشته مقدمش با یاس و سنبل دست حور امشب دل شوریده در حال و هوای دیگر است اندر زمین و آسمان نور خدا جلوهگر است پور علی موسیالرضا از نسل پاک حیدر است بعد از پدر این گل پسر بر کل عالم سرور است امشب خدای سرمدی بر ما کرامت کرده است زینت فضای این جهان نور امامت کرده است این دل سوی شهر مدینه باز بال و پر گرفت عالم ز یمن مقدمش شور و شعف از سر گرفت از فیض روی ماه او ماه رجب زیور گرفت دنیا ضیای دیگری از این مه انور گرفت امشب کرم کرده خدا شمس ولایت آمده نـهـم گـل آل عـبــا نــور هـدایـت آمــده ارض و سما روشن شده از لطف خاص کبریا ای عاشقان ای عاشقان سر زد گل باغ ولا با شادمانی و شعف بر لب بود شور و نوا شادی کنید ای عاشقان آمد جواد بن الرضا از مقدم این گل نگر ارض و سما گلشن شده چشم و دل مولا علی موسی الرضا روشن شده نهم گل بستان سرای آلِ پاک مصطفاست خورشید عالم تاب دین نجل علی مرتضاست در خوی و خصلت این پسر چون فاطمه خیرالنساست فرزند پاک و کوثر مولا علی موسی الرضاست از مقدم ابن الرضا بگرفته این عالم صفا با دیدن روی مهش روشن شده چشم رضا دل از همه عالم برد آن صورت رخشندهاش چون جد و آباءش بود دین خدا پایندهاش از بس بود او مهربان جود و سخا شرمندهاش تنها نه شاهان جهان حاتم کمینه بندهاش این گلبن عترت بود مولا رضا را نور عین باشد جواد ابن الرضا شمع وجود عالمین امشب خدای مهربان منت نهد بر خاکیان تنها نه اهل این زمین حور و ملائک شادمان از بیت مولانا رضا آمد جواد اندر جهان از عطر و بوی این پسر بر جان رسد بوی جنان مشی و مرامش حیدری دردانۀ زهراستی چون فاطمه خـیرالنسا جانانۀ طاهـاستی گرچه بدم مولای من از غیر تو بگسستهام در این جهان از لطف حق تنها به تو دل بستهام اندر شب میلاد تو در محفلت بنشـستهام چشم امیدم را جواد من بر نگاهت بستهام از لطف و جود و مرحمت دادی پناهم یا جواد امشب به جان مادرت بنما نگاهم یا جواد گرچه گل مولا رضا بر گلشنت خارم جواد در این جهان و آن سرا تنها تو را دارم جواد آقای عالم هستی و من عبد دربارم جواد بنما نگاه از مرحمت بر این دل زارم جواد امشب ز لطف خود نما پر از ولایت ساغرم تا زنده هستم زنده با مهر و ولای حیدرم شد کاظمینت جنتم رضوان من کرب و بلاست نامت به لبهای همه گلواژۀ عشق و صفاست مهر و ولا و حُبّ تو نور دل اهل ولاست لبریز از مهر شما کل وجود این (رضا)ست تا زنـدهام مولای من غرق عنایات توأم ای مـایـۀ آرامـشم محـو کـرامـات تـوأم |